بچه ها

به خودم بود هرگز نظرم عوض نمی شد که وبلاگ نداشتن بهتر است از وبلاگ داشتن ،مادرانگی اما همینش خوب است.دیگر "خودم" معنای قبل را نمی دهد. شاید بچه های من هم بخواهند کودکی هایشان را بین صفحات مجازی جستجو کنند مثل بقیه همسالانشان.شاید بخواهند کنار همسر وفرزندانشان به شیرین زبانی هایشان بخندند،چرا دریغ....

بایگانی

آخرین مطالب

من:بابا علی یه شعر جدید یاد گرفته .الان براتون میخونه:

علی:کلید هر بدی چیه                     خشم و غضب خشم و غضب

      کاش تو چشا خشم نبود            کاش گل خنده بود رو لب 

بابا:افرین پسر گلم.از مهد یاد گرفتی؟

(و من با غرور منتظر بودم علی بگه نه مامان یادم داده....)

علی:نه.از کتابی که خاله عطیه برام خریدن یاد گرفتم!!!!!!!






 چند روز بعد..

بابا با عصبانیت:وقتی میبینی خواهرت از این کار خوشش نمیاد چرا انقد ادامه میدی تا گریه اش در بیاد.

علی با لبخند:کلید هر بدی چیه     خشم و غضب  خشم و غضب  کاش تو چشا ......



کاش من هم زودتر از اینها یاد گرفته بودم این حدیث را.خیلی قبل از اینکه مادر دو کودک باشم و یکی شان حداقل روزی یکبار مجبور شود برای مادرش بخواند کلید هر بدی چیه.... و مادر هی صدایش را پایین تر بیاورد و اخمهایش را به زور تبدیل به لبخند کند.باز هم جای تشکر دارد از حجه الاسلام مهاجرانی و انتشارات جمال که به لطف کتابهای کودکانه اش ما هم این حدیث را یاد گرفتیم.خداوند توفیق عملش را هم روزی کند ان شا الله...



۰۳ مرداد ۹۳ ، ۲۳:۴۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

بعد از دوشنبه ای و تمرین فضیلت احترام..

من :علی جان به احترام بابا صبر کنیم تا بیان غذا رو شروع کنیم.

چند روز بعد:

من:علی جان تا خواهری نیست بیا راحت ناهار بخوریم.

علی:نه .به احترام خواهری بریم بیاریمش سه تایی غذا بخوریم.

وما رفتیم خواهر پنج ماهه علی رو آوردیم سر غذا و اینجوری شد که ناهار نخوردیم.

جند روز بعدتر:

علی :مامان شما صبحانه خوردید؟

من:بله پسرم شما خواب بودی من و بابا خوردیم.

علی با اخم:این بی احترامیه ها!!

به قول خانم جعفری عزیز بچه ها فضیلت ها رو باور میکنند .

.

.

.

مادر علی بودن خیلی لذت دارد.اما وقتی صدای  خنده هاوریسه رفتن های فاطمه به شیرین کاری های علی بلند میشود عمیقا میفهمم مادر علی و فاطمه بودن تصاعدی لذت دارد.

.

.

.

گمونم عید امسال بود آقای قرائتی در حرم امام هشتم صحبت از ازدیاد نسل میکرد.خدا حفظش کند با آن جمله بندی ها و مثال های منحصر به خودش میگفت حالا جوانها میگویند چند سال بچه دار نشویم و کیف دنیا را بکنیم بعد بچه .آنوقت میخواهند کیف کنند میرن سر کوچه ساندویچ میخورن!!!!


۱۹ دی ۹۲ ، ۰۵:۱۹ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر

من بعد از خواندن کتاب کار ارزوها:علی جان سه تا از ارزوهاتو بگو...

علی:یه دایناسور در اغوش بگیرم.

       برم موزه دایناسورها.

       دایناسورا دوباره زنده شن.

.

.

.

علی بعد از خواندن کتاب قصه حضرت موسی واشنایی با مفهوم معجزه:مامان وقتی امام مهدی اومد یه چوب میدم بهش میگم دایناسورش کنه!البته فکر کنم باید درخت رو دایناسور کنه!!!نظر شما چیه؟

من:خودت چی فکر میکنی؟

علی:خوب میگم یه دایناسوری باشه که  اسرائیلی ها رو بخوره!

.

.

.

گمان نمی کردم پست دوم هم چیزی باشد که توفیق شود باز بنویسم اللهم عجل لولیک الفرج ...

۱۲ دی ۹۲ ، ۱۸:۵۶ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲ نظر

بزرگ که بشم میرم مغازه یه تفنگ خوب واسه امام زمان میخرم.....

یه ظرفی هم میخرم مثل سینی باشه که وقتی اسرائیلی ها به امام زمان تیر زدن بخوره به سینی برگرده به خودشون....


با اینکه گزید(یزید) مرده اما هنوز خیلی ازش ناراحتم مامان. اگه ببینمش بهش امقد نوشابه و تفک (پفک)میدم تا ضعیف شه بعد هولش بدم بعد ....


 دعای مادر مستجاب است در حق فرزندش.من برای پسرکم بهتر از این ارزوها که خودش دارد چه بخواهم؟  روزی اش کن انچه با قلب پاکش ارزو میکند.

اللهم کن لولیک الحجه ابن الحسن صلواتک علیه و علی ابائه فی هذه الساعه و فی کل ساعه ولیا و حافظا و قاعدا و ناصرا و دلیلا وعینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا  .برحمتک یا ارحم الراحمین

۲۰ آذر ۹۲ ، ۱۷:۱۰ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲ نظر